نمیدونم چیزی که جدیدا دارم ت۸ربهدمیکنم بخشی از دیوانه و مجنون شدنه یا نه ولی هر چیزی که عست دلیل بی خوابی ها و کابوس های شبانه ی منه اینکه تا چشم بر هم می‌گذارم و میخوام‌مرحله اول خوبیدن‌رو تجربهوکنم، یکهو در یک گروه چریکی سال ۵۷ ساید بیدار نیشوم مردانی با شلوارهای دمپا گشاد و موهای فر تاب خورده و بلوزهای جذب آبی کمرنگ با خط ریش هایی کلفت، وقتی می‌خواهند در یک ظهر پاییز به ظاهر سرد، گروهی بدوند من در میان آنها بیدار میشوم و دقتی می‌خواهند نقشه را بگویند به منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ چنگالک وبلاگ تخصصی ایزوگام دلیجان تهران ÁßÁŔ ĔĤŤĤÁĎŦÚČĶĔŔŔÁVÁŃĨ کپی کردن لایه روغن موتور و زندگی... عاشقانه